کعبه دل

خدا اینجاست خدا در قلب انسان هاست

کعبه دل

خدا اینجاست خدا در قلب انسان هاست

کمک به عشق کمک به خدا

کمک به عشق، کمک به خدا

می خواستند سرش را ببرند. خودش این را می دانست. او معنی کاسه ی آب و چاقو را می فهمید. با مادرش هم همین کار را کردند. آبش دادند و سرش را بریدند.

ترسیده بود. گردنش را گرفته بودند و می کشیدند. قلب قرمزش تندتند می زد. کمک می خواست. فریاد می زد و صدایش تا آسمان هفتم بالا می رفت.

خدا فرشته ای را فرستاد تا گوسفند بی تاب را آرام کند.

فرشته آمد و نوازشش کرد و گفت: «چه قدر قشنگ است این که قرار است خودت را ببخشی تا زندگی باز هم ادامه پیدا کند. آدم ها سپاسگزار توأند. قوت قدم هایشان از توست. تاب و توانشان هم. تو به قلب هایشان کمک می کنی تا بهتر بتپد، قلب هایی که می توانند عشق بورزند. پس مرگ تو، به عشق کمک می کند. تو کمک می کنی تا آدم امانت بزرگی را که خدا بر شانه های کوچکش گذاشته بر دوش کشد.

تو و گندم و نور، تو و پرنده و درخت همه کمک می کنید تا این چرخ بچرخد، چرخی که نام آن زندگی است.»

گوسفند آرام شد و اجازه داد تا چاقو گلویش را ببوسد. او قطره قطره بر خاک چکید، اما هر قطره اش خشنود بود، زیرا به خدا، به عشق، به زندگی کمک کرده بود.

عرفان نظرآهاری

...

درصد کمی از انسانها نود سال زندگی می کنند
مابقی یک سال را نود بار تکرار می کنند... 

 

امروز، دیروز نیست
و فردا امروز نمی‌شود ...
یادمان باشد که : آن هنگام که از دست دادن عادت می شود
به دست آوردن هم دیگر آرزو نیست ... 

 

نصف اشباهاتمان ناشی از این است که
وقتی باید فکر کنیم، احساس می کنیم
و وقتی که باید احساس کنیم، فکر می کنیم
سر آخر، چیزی که به حساب می آید تعداد سالهای زندگی شما نیست
بلکه زندگی ای است که در آن سالها کرده اید...